با باز گشت آب به زاینده رود. گویی که خون در رگ های شهر جاری شده و زندگی را با خود به همراه آورده است. صدای شادی مردمان نصف جهان باز هم به گوش می رسد و خبر از دل هایی پر از شور و شعف می دهد. شادمانی را می توان در نگاه هایشان خواند؛ گویی شهر جانی دوباره گرفته و تصویر همیشگی خود را به نمایش گذاشته است.
آب خروشان راه خود را باز می کند و بر سر راه خود رنگی تازه را به نقطه نقطه ی شهر می پاشد. پل های کهن باز هم به چهره شان در آب نگاه می کنند… آنها هم در این شادی سهیم هستند. حالا می توانند میزبان مردمانی باشند که برای تماشای گذر آب به سراغشان می آیند. دیگر با آمدن باد، گرد و غبار به چهره ی شهروندان نمی نشیند بلکه نسیمی خنک صورتشان را نوازش می کند و می گذرد.
گذر آب بهانه ای می شود برای دوستان و خانواده ها تا خستگی هایشان را برای لحظاتی به آب بسپارند و در کنار هم ساعات خوشی را رقم بزنند. تنها چیزی که شاید هنوز هم خیال رفتن از دل ها و نگاه ها را ندارد، نگرانی است. همه در میان خنده هایشان گاه به آب خیره می شوند و احتمالا از آن می پرسند : ” نکند دوباره از این شهر بروی “.
تاریخ خبر: شنبه 09 بهمن 1395
ساعت: 4:05:37 PM